به گزارش بازار مشترک از اکوایران، در آنچه بسیاری آن را یک «گشایش تاریخی» توصیف کرده‌اند، دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا، روز ۸ اوت میزبان رهبران ارمنستان و جمهوری آذربایجان در کاخ سفید بود؛ نشستی که با عنوان «اجلاس صلح» برگزار شد. این مراسم ابتدا با دیدارهای دوجانبه ترامپ با نیکول پاشینیان، نخست‌وزیر ارمنستان، و الهام علی‌اف، رئیس‌جمهور آذربایجان، آغاز شد و سپس به رویداد اصلی یعنی امضای «بیانیه مشترک» توسط سه رهبر رسید.

هرچند این اجلاس نتایجی فراتر از انتظار داشت، اما در عین حال کمتر از آن چیزی بود که در ظاهر نشان می‌داد. دو دستاورد عملی آن شامل: امضای اولیه پیش‌نویس معاهده صلح دوجانبه میان وزرای خارجه ارمنستان و آذربایجان، و همچنین امضای یک سند مقدماتی درباره اجرای پروژه‌های ارتباطی بود.

به نوشته فارن پالیسی، بیانیه‌ای که درباره راه‌های زمینی و ریلی به امضا رسید - و ترامپ نیز آن را تأیید و امضا کرد - شکافی چندساله در مذاکرات سخت میان دو طرف را پر کرد. با این حال، رهبران دو کشور نتوانستند معاهده صلح دوجانبه را نهایی کنند و تنها وزرای خارجه سند را «پاراف» کردند تا امضا نهایی زمانی انجام شود که ارمنستان شرایطی را که باکو تعیین کرده، بپذیرد.

مطالبه باکو
این معاهده گرچه قدمی رو به جلوست، اما ریشه‌های مناقشه طولانی‌مدت میان دو کشور را حل نمی‌کند. پیش‌نویس توافق صلح که در مارس و پس از حدود ۱۰ دور مذاکره آماده شده بود، حالا رسماً توسط وزرای خارجه دو کشور پاراف شده است. اما باکو امضای نهایی را مشروط به امتیازدهی بیشتر ارمنستان کرده، به‌ویژه تغییر قانون اساسی ارمنستان برای حذف هرگونه اشاره به قره‌باغ.

با وجود این، رسیدن به متن توافق و امضای اولیه آن گامی مهم به سوی صلح تلقی می‌شود؛ هرچند مانند هر معاهده‌ای پس از جنگ، رضایت کامل هیچ‌یک از طرفین را تأمین نمی‌کند. برای آذربایجان، پیروزی نظامی در جنگ ۲۰۲۰ به معنای تحمیل شرایط بر ارمنستان ضعیف‌شده بود، بنابراین توافق فعلی مناقشه قره‌باغ را «تمام‌شده» فرض می‌کند؛ موضوعی که جنجال‌برانگیزترین بخش ماجراست، زیرا ریشه این بحران به اواخر دوران شوروی و جنگ ویرانگر دهه ۹۰ برمی‌گردد که ارمنستان پیروز آن بود.

این معاهده هیچ اشاره‌ای به سرنوشت ۱۰۰ هزار ارمنی آواره‌شده از قره‌باغ ندارد و تنها بر رد «جدایی‌طلبی» و «افراط‌گرایی خشونت‌آمیز» و خودداری ارمنستان از هرگونه چالش حقوقی درباره وضعیت قره‌باغ تأکید می‌کند. همچنین، هیچ اشاره‌ای به سرنوشت بیش از ۲۰ اسیر و بازداشت‌شده ارمنی در آذربایجان نشده است؛ از جمله چند رهبر پیشین منتخب قره‌باغ که آینده‌شان بیش از پیش مبهم است.

از دیگر شروط آذربایجان، لغو نقش گروه مینسک سازمان امنیت و همکاری اروپا در پرونده قره‌باغ است؛ موضوعی که ارمنستان به دلیل موضع ضعیف خود ناگزیر به پذیرش آن شده است. در مقابل، ارمنستان نیز دستاوردهایی داشته: نخست آنکه باکو رسماً مرزهای کنونی ارمنستان را به رسمیت شناخته و از ادعاهای تحریک‌آمیز درباره «آذربایجان غربی» عقب‌نشینی کرده است؛ دوم، دو طرف متعهد به مقابله با «نفرت‌پراکنی» و پرهیز از «تهدید به زور» شده‌اند. همچنین تشکیل کمیسیون مشترک برای اجرای مفاد توافق و برقراری روابط دیپلماتیک پیش‌بینی شده است.

با وجود این پیشرفت‌ها، نگرانی‌های جدی درباره نحوه اجرای توافق باقی است. نه یک تضمین بین‌المللی وجود دارد و نه یک تضمین‌کننده جهانی. حتی میزبانی ترامپ هم نتوانست این تردیدها را از میان ببرد؛ او صرفاً به عنوان «شاهد» پای بیانیه مشترک امضا کرد.

این وضعیت از آن جهت خطرناک است که توافق حاضر عملاً به نتایج استفاده از زور توسط باکو مشروعیت می‌بخشد؛ چه در جنگ ۲۰۲۰ و چه در تسلط سال ۲۰۲۳ بر قره‌باغ و اخراج ارامنه. چنین رویکردی در عمل به معنای پیروزی یک حکومت اقتدارگرا بر یک دموکراسی شکننده است.

توافقات لجستیکی
در کنار توافق صلح، رهبران دو کشور سندی جداگانه درباره پروژه‌های حمل‌ونقل امضا کردند که تمرکز آن بر مسیرهای جاده‌ای و ریلی بود. این توافق که ترامپ نیز آن را امضا کرد، چارچوبی برای ایجاد مسیر موسوم به «راه ترامپ برای صلح و شکوفایی جهانی» (TRIPP) فراهم می‌کند.

با این نام پرطمطراق، این توافق می‌تواند نقشی کلیدی در ثبات پساجنگ ایفا کند و برای ارمنستان فرصتی اقتصادی فراهم آورد که از دهه ۹۰ میلادی به‌دلیل بسته بودن مرزهایش با ترکیه و آذربایجان از آن محروم بوده است. TRIPP ضمن تأیید حاکمیت و تمامیت ارضی ارمنستان، صراحتاً ایده «کریدور فرامرزی» از دل خاک ارمنستان را رد می‌کند و به جای آن مسیرهای جاده‌ای و ریلی تحت کنترل کامل ایروان را پیش‌بینی می‌کند.

دومین دستاورد مهم برای ارمنستان از ماهیت متقابل پروژه سرچشمه می‌گیرد. مسیرهای جاده‌ای و ریلی تنها برای آذربایجان دسترسی ایجاد نمی‌کند، بلکه برای ارمنستان نیز راهی حیاتی برای رهایی از انزوای نسبی فراهم می‌آورد. در بلندمدت، استفاده متقابل از این مسیرها می‌تواند تجارت را افزایش دهد، صادرات و واردات را از بازارهای دورتر گسترش دهد و در عین حال وابستگی بیش از حد ایروان به روسیه را کاهش دهد.

در همین حال، پروژه TRIPP به آذربایجان اتصال مستقیم به نخجوان را می‌دهد؛ امری که برای باکو هم از جهت کاهش وابستگی به خاک و حریم هوایی ایران برای دسترسی به نخجوان اهمیت دارد و هم در راستای بلندپروازی استراتژیکش برای ایفای نقش «دروازه ورود به آسیای مرکزی».

نکته قابل‌توجه دیگر، دعوت از «طرف‌های ثالث» به ویژه سرمایه‌گذاران خصوصی آمریکایی برای حضور در پروژه TRIPP است. سرمایه‌گذاری شرکت‌های آمریکایی کاملاً با رویکرد تجاری دولت ترامپ در میانجی‌گری صلح و حتی علاقه شخصی او به دستیابی به نوعی «معامله املاک» برای ارمنستان و آذربایجان همخوانی دارد. چنین حضوری همچنین همجهت با منافع آمریکا، روسیه و ایران را بیش از پیش به حاشیه می‌برد؛ که چالشی برای سلطه دیرینه مسکو در منطقه و ناکام‌گذاشتن تهران در پیگیری نفوذ منطقه‌ای است.

با این حال، واکنش مسکو برخلاف انتظار منفعلانه و حتی همراهانه بوده است؛ گویی روسیه در این پروژه فرصت بیشتری نسبت به تهدید می‌بیند. پس از ناکامی در تضمین امنیت ارمنستان، حالا کرملین امیدوار است از طریق نقش‌آفرینی در مدیریت حمل‌ونقل جاده‌ای و ریلی منطقه دوباره نفوذ خود را بازسازی کند، نه با قدرت سخت، بلکه با ابزارهای نرم. حتی اگر TRIPP طبق برنامه پیش برود، روسیه همچنان می‌تواند از طریق عضویت ارمنستان در اتحادیه اقتصادی اوراسیا و کنترل عملیاتی شبکه ریلی این کشور بر اوضاع تأثیرگذار باشد.

امید ترکیه
ترکیه نیز امیدوار به بهره‌برداری از این توافقات است. برای آنکارا، این روند پوشش سیاسی لازم برای عادی‌سازی روابط با ارمنستان را فراهم می‌کند، بدون آنکه حساسیت باکو برانگیخته شود. چنین شرایطی راه را برای بازگشت ترکیه به معادلات قفقاز جنوبی هموار می‌کند؛ به‌ویژه در زمانی که روسیه درگیر بحران ناشی از جنگ ناکام اوکراین است. حمایت نظامی مستقیم ترکیه از آذربایجان در جنگ ۲۰۲۰ آن‌گونه که انتظار می‌رفت به نتیجه نرسید؛ چرا که آنکارا از حضور در مأموریت صلح‌بانان پساجنگ در آذربایجان محروم ماند و از کارگروه سه‌جانبه ارمنستان-آذربایجان-روسیه برای احیای تجارت و حمل‌ونقل کنار گذاشته شد.

با این همه، تحقق همه این منافع بالقوه به تداوم حضور طولانی‌مدت در منطقه گره خورده است؛ و درست همین‌جا پرسش‌های جدی مطرح می‌شود. قفقاز جنوبی هرگز به‌عنوان یک اولویت مستقیم در سیاست ملی آمریکا دیده نشده و معمولاً ذیل معادلات گسترده‌تر روابط واشنگتن با روسیه، ترکیه، ایران و حتی آسیای مرکزی قرار گرفته است.

شیوه ورود ترامپ نیز نگرانی‌ها را تشدید می‌کند. مذاکرات اوایل اوت شخصاً با هدایت کاخ سفید و خود رئیس‌جمهور انجام شد، با مشارکت اندک وزارت خارجه یا شورای امنیت ملی و تقریباً بدون مطالعه و آماده‌سازی لازم. اکنون که قرار است شرکت‌های آمریکایی پیشبرد TRIPP را بر عهده گیرند، این خطر وجود دارد که در صورت نبود سود مالی کافی، واشنگتن از ادامه تعهد عقب‌نشینی کند.

با این حال، گشایش به دست‌آمده غیرقابل انکار است؛ پرسش اصلی این است که آیا پایدار خواهد بود یا نه. برای رسیدن به صلحی هرچند محدود اما ماندگار ـ صلحی که بیشتر به معنای نبود درگیری آشکار باشد تا آشتی واقعی ـ هنوز کارهای زیادی باید انجام شود. توافق بر سر پروژه‌های ارتباطی شاید بتواند با ایجاد نوعی وابستگی اقتصادی متقابل، هم بازدارنده جنگ‌های آینده باشد و هم به بازگشت ثبات منطقه‌ای کمک کند.

دیدگاه ها

دیدگاهتان را بنویسید

لطفا دیدگاه خود را از طریق فرم زیر اسال نمایید

نظرسنجی

مارا دنبال کنید