صابر گل‌عنبری: رویکرد ترامپ در قبال ایران تا حدود زیادی روشن است و اطرافیانش از جمله جی دی ونس یکی از دیگری ضد ایرانی‌تر و اسرائیل‌ دوست‌تر هستند.

 با این حال، نوع مواجهه ایران با ترامپ در صورت پیروزی می‌تواند بر سیاست‌های او سلبا یا ایجابا اثرگذار باشد؛ البته به شرط شناخت پیشینی دقیق نسبت به سه مولفه بسیار تاثیرگذار: نخست وضعیت نظام بین‌الملل و دوم اوضاع پیچیده منطقه و سوم هم سایکولوژی خود ترامپ. 

 اگر نقطه عزیمت این باشد که «جهان جدید»ی به معنای پایان یکجانبه‌گرایی آمریکا و شکل گیری نظام چند قطبی شکل گرفته است که اساسا مفروض چنین شناختی از نظم جهانی عدم تعامل با آمریکا چه بایدن چه ترامپ، کان لم یکن شدن تحریم‌ها و نبود نیازی به رفع آن‌هاست. فعلا آنچه رخ داده، ترک بر داشتن جدی دیواره نظم بین‌المللی آمریکامحور و دوره‌ای شبه ‌گذار است و این به معنای ورود جهان به عصر پساآمریکا نیست. همین که اکثریت مطلق کشورها از جمله چین رقبیب جدی آمریکا علی رغم خواست‌شان با پایبندی خود به تحریم‌های آمریکا موجب تبدیل  شدن آن‌ها به تحریم‌های بین‌المللی شده‌اند، خود نشانگر فاصله داشتن با پایان عصر یکجانبه‌گرایی آمریکاست.

 همچنین، برندگان اصلی پیروزی احتمالی ترامپ، اسرائیل، عربستان، امارات و روسیه هستند. اگر مسکو چنان که گفته می‌شود «متحد راهبردی» است، ترجیحا اقتضای این اتحاد استراتژیک این است که خیر نزدیکی پوتین و ترامپ به ایران هم برسد، اما اینگونه نیست؛ چون اساسا روابط تهران و مسکو با وجود ارتقای آن در سال‌های اخیر تا رسیدن به این اتحاد فاصله دارد. 

 اما درباره فاکتور دوم (اوضاع منطقه) می‌توان گفت که پس از حمله هفتم اکتبر و گرفتار شدن اسرائیل در باتلاق جنگ غزه ــ به نحوی که پس از 9 ماه هنوز نتوانسته است آن را تمام کند ــ نقش متغیر اسرائیلی در سیاست خاورمیانه‌ای آمریکا در آینده برای جبران "ضعف راهبردی" اسرائیل و جلوگیری از تعمیق آن پررنگ‌تر از قبل خواهد بود. مفروض آن نیز تشدید فشارها بر ایران در آینده و یا حداقل ندادن امتیازاتی چون رفع تحریم‌هاست که موقعیت منطقه‌ای تهران را بهبود می‌بخشد. کما این که عربستان و امارات نیز با وجود تمایل به عدم تشدید تنش میان آمریکا و ایران در منطقه با هدف پیشبرد چشم‌اندازهای اقتصادی خود، تمایلی به رفع تحریم‌ها ندارند. 

 اما درباره سایکولوژی ترامپ، درست است که او یک تاجر و اهل بده بستان است، اما بسیار خودشیفته و احیانا اهل ریسک و تصمیم‌های خطرناکی است. این خصلت بده بستانی او بیشتر به نفع عربستان و امارات است که در این زمینه دست بالا را برای امتیازگیری از او دارند و به فرض وجود اراده و تصمیمی برای روابط تجاری با آمریکا، چطور می‌توان یک‌شبه چنان منافعی را خلق کرد که بر منافع رقبای ایران بچربد و ترامپ را به طمع اندازد.

 اما روزنه‌ای تنگ که میتواند گشایشگر تعاملی با ترامپ باشد، این که او به خاطر همان غرور و خودشیفتگی، تمایل خاصی برای اظهار موفقیت از طریق توافق در پرونده‌های چالشی جهانی از پرونده هسته‌ای ایران دارد. قبلا هم در طول مذاکرات ایران و بایدن گفته است «اگر من بودم ظرف یک هفته با ایران توافق می‌کردم». 

 هر چند کلا مسیر توافق با آمریکا دشوارتر شده، احتمالا همچنان برای ترامپ حائز اهمیت است که توافقی به نام او تمام شود و بر روی آن مانور دهد.  
در این میان، توافقی متضمن سطحی از تجارت بهانه بهتری برای پذیرش آن و بساط مانور خودشیفتانه‌ای را برای ترامپ فراهم می‌کند که خود را در تحقق آن موفق و اوباما و بایدن را ناکام معرفی کند.

 ترامپ وقتی در 2016 به قدرت رسید، دو سال و نیم طول کشید تا از برجام خارج شد. اگر شناخت روانشناختی خوبی از ترامپ وجود داشت، در همان زمان، مذاکره با او نیز پس از شکسته شدن این تابو در دوران اوباما انجام می‌شد. احتمالا ترامپ به دنبال اصلاحاتی و لو جزئی در برجام و یا پیوستی تجاری برای آن بود تا خود را موفق‌تر جلوه دهد. اما در نتیجه عصبانیت از بی‌محلی تهران و لابی‌گری اسرائیل، امارات و عربستان سرانجام از برجام خارج شد. چه بسا اگر مذاکراتی با ترامپ شروع می‌شد، تحت الزامات تداوم آن و لو‌ بی‌نتیجه، برخی اقدامات که تنش را به نقطه جوش رساند رخ نمی‌داد.

 در دوره جدید هم تکرار «بی‌محلی آزار دهنده» و عدم ورود بهنگام به مذاکره و مدیریت بحران، می‌تواند در سایه افزایش زمینه‌های تنش، فرصتی گرانبها فراروی اسرائیل و جمهوری‌خواهان تندرو برای مدیریت ترامپ و شروع مرحله‌ای خطرناک از تنش فراهم کند.

دیدگاه ها

دیدگاهتان را بنویسید

لطفا دیدگاه خود را از طریق فرم زیر اسال نمایید

نظرسنجی

مارا دنبال کنید